✅ اسم رنگ ها به زبان انگلیسی به همراه ترجمه فارسی

رنگ ها به انگلیسی به همراه ترجمه فارسی

وقتی صحبت از رنگ‌ها در زبان انگلیسی می‌شود، ما وارد دنیایی می‌شویم که هر رنگ در آن بیانگر داستانی منحصر به فرد است. اسم رنگ‌ها در زبان انگلیسی، فراتر از محدوده‌های بصری، راه‌هایی برای ابراز احساسات، ایجاد تصاویر ذهنی خلاقانه و انتقال فرهنگ‌ها هستند. از آبی آرام‌بخش اقیانوس تا قرمز هیجان‌انگیز غروب‌ها، هر رنگ در انگلیسی می‌تواند تجربه‌ها و حس‌های متفاوتی را به تصویر بکشد.
در این مقاله، شما را به یک سفر هیجان‌انگیز برای کشف اعماق معانی و کاربردهای رنگ‌ها به انگلیسی دعوت می‌کنیم. ما به بررسی چگونگی به کارگیری اسم رنگ‌ها در ابراز احساسات، زیبایی‌شناسی ادبی و استفاده‌های روزمره خواهیم پرداخت. این مقاله نه تنها دیدگاه شما را نسبت به استفاده از رنگ‌ها در زبان گسترش می‌دهد، بلکه به شما می‌آموزد که چگونه از این رنگ‌های کلامی برای ارتقای تأثیر بیان خود بهره بگیرید.

آماده شوید تا با ما در این سفر آموزشی، جایی که اسم رنگ‌ها به زبان انگلیسی برای بیان داستان‌های شخصی و فرهنگی تبدیل می‌شوند، گام بردارید. این مقاله فرصتی است برای اکتشاف چگونگی تاثیرگذاری رنگ‌ها در زبان و افزایش توانایی‌های ارتباطی شما.


قبل از اینکه به دنیای گسترده اسم رنگ ها به انگلیسی و تأثیرات آن بر گفتگوهای روزمره وارد شویم، بیایید ابتدا با سه رنگ اصلی آشنا شویم. این سه رنگ – قرمز، آبی و زرد – پایه و اساس تمامی رنگ‌های دیگری هستند که ما می‌شناسیم و در زندگی روزمره مشاهده می‌کنیم. هر یک از این رنگ‌ها، با خصوصیات و معانی منحصر به فرد خود، نقش مهمی در فرهنگ و ارتباطات ایفا می‌کنند.

معرفی اسم رنگ‌ های اصلی در انگلیسی:

  • قرمز (Red)
  • آبی (Blue)
  • زرد (Yellow)

حالا که با اسم رنگ‌های اصلی در زبان انگلیسی آشنا شدیم، بیایید نگاهی به دنیای رنگ‌های فرعی بیاندازیم. اسم رنگ‌های فرعی در انگلیسی، که از ترکیب رنگ‌های اصلی به وجود می‌آیند، تنوع و زیبایی بیشتری به زندگی ما می‌بخشند. این رنگ‌ها، هر کدام با معانی و احساسات خاص خود، می‌توانند بُعد جدیدی به درک ما از جهان اطراف و نحوه بیان خود اضافه کنند.

معرفی رنگ‌ های فرعی در زبان انگلیسی:

  • فیروزه‌ای (Turquoise)
  • بنفش (Purple)
  • آسمانی (Sky Blue)
  • خاکستری (Grey)
  • صورتی (Pink)
  • طلایی (Gold)
  • نقره‌ای (Silver)
  • بژ (Beige)
رنگ ها به انگلیسی

بیایید عمیق‌تر به بررسی رنگ ها به انگلیسی و معانی نمادین آن‌ها بپردازیم. رنگ‌ها نه تنها دنیایی از زیبایی بصری را به نمایش می‌گذارند، بلکه در قالب اصطلاحات، به ابزارهایی قدرتمند برای بیان پیچیده‌ترین حالات و احساسات انسانی تبدیل می‌شوند. زمانی که این اصطلاحات رنگی را می‌شنویم یا به کار می‌بریم، گویی به نقاشی‌های ذهنی دست می‌زنیم که هر یک حکایتی منحصر به فرد دارند.

1. Feeling Blue:

معنی: احساس ناراحتی یا افسردگی.

مثال:

 “After she lost her job, she’s been feeling blue.”

ترجمه: “از وقتی که کارش را از دست داد، احساس غم می‌کند.”

2. Green with Envy:

مثال:

 “He was green with envy when he saw her new car.”

ترجمه: “وقتی ماشین جدید او را دید، خیلی حسودی کرد.”

اصطلاحات زبان انگلیسی با رنگ ها

3. In the Pink:

معنی: در سلامت کامل یا شادابی قرار داشتن.

مثال:

 “After a long vacation, she is in the pink again.”

ترجمه: “پس از تعطیلات طولانی، او دوباره در بهترین حالت است.”

4. Paint the Town Red:

معنی: خوش گذراندن و تفریح کردن با شور و هیجان.

مثال:

 “Let’s go out and paint the town red tonight!”

ترجمه: “بیا امشب بیرون برویم وخوش بگذرونیم!”

اصطلاحات زبان انگلیسی با رنگ ها

5. Catch Someone Red-Handed:

معنی: گرفتن کسی در حین انجام کار خطا یا ممنوع.

مثال:

 “The thief was caught red-handed.”

ترجمه: “دزد هنگام سرقت دستگیر شد.”

6. Yellow-Bellied:

معنی: بزدل یا کم روحیه بودن.

مثال:

“He didn’t go for the audition because he’s yellow-bellied.”

ترجمه: “او به خاطر ترسو بودن در آزمون شرکت نکرد.”

7. With Flying Colors:

معنی: با موفقیت بسیار و برجسته.

مثال:

 “She passed her exams with flying colors.”

ترجمه: “او امتحاناتش را با موفقیت درخشان پاس کرد.”

اصطلاحات زبان انگلیسی با رنگ ها

8. White Lie:

معنی: دروغ کوچک و بی‌آزار به قصد حفظ احساسات دیگران.

مثال:

 “I told a white lie about her cooking to avoid hurting her feelings.”

ترجمه: “برای آنکه احساساتش آزرده نشود، در مورد آشپزی‌اش یک دروغ مصلحتی گفتم.”

9. Out of the Blue:

معنی: چیزی که به طور غیرمنتظره رخ می‌دهد.

مثال:

 “He showed up at the party out of the blue.”

ترجمه: “او ناگهان و بدون برنامه قبلی در مهمانی ظاهر شد.”

معنی: فردی که در خانواده یا گروه از دیگران متفاوت و غالباً کمتر مورد تأیید است.

مثال:

 “He’s the black sheep of the family, always causing trouble.”

ترجمه: “او گوسفند سیاه خانواده است، همیشه دردسر ایجاد می‌کند.”

11. Black and White:

معنی: چیزی که واضح و بدون ابهام است.

مثال:

“The contract terms were black and white, leaving no room for confusion.”

ترجمه: “شرایط قرارداد کاملاً واضح و بدون ابهام بود و جایی برای سردرگمی نگذاشت.”

12. Red Tape:

معنی: بروکراسی و فرآیندهای پیچیده اداری.

مثال:

“Getting the permit involves cutting through a lot of red tape.”

ترجمه: “دریافت مجوز شامل عبور از بسیاری از بروکراسی‌های پیچیده است.”

معنی: جنبه مثبت یا امیدوارکننده یک وضعیت بد.

مثال:

 “Even in defeat, the silver lining was that they played their best.”

ترجمه: “حتی در شکست، جنبه مثبت این بود که آن‌ها بهترین بازی خود را انجام دادند.”

14. Golden Opportunity:

معنی: فرصتی بی‌نظیر و ارزشمند.

مثال:

“This job interview is a golden opportunity for me.”

ترجمه: “این مصاحبه شغلی یک فرصت طلایی برای من است.”

15. Green Light:

معنی: مجوز یا تأیید برای پیشروی یا انجام کاری.

مثال:

“The project got the green light from the management.”

ترجمه: “پروژه مجوز را از مدیریت دریافت کرد.”

16. White Elephant:

معنی: چیزی گران‌قیمت ولی بی‌فایده.

مثال:

“The old machine turned out to be a white elephant.”

ترجمه: “معلوم شد که دستگاه قدیمی یک فیل سفید است.”

17. Pink Slip:

معنی: اطلاعیه اخراج یا بیکاری.

مثال:

 “Many employees were given the pink slip during the recession.”

ترجمه: “بسیاری از کارمندان در طول رکود، اطلاعیه اخراج دریافت کردند.”

18. Tickled Pink:

معنی: بسیار خوشحال و مسرور بودن.

مثال:

 “She was tickled pink when she found out she won the competition.”

ترجمه: “وقتی فهمید که مسابقه را برده، خیلی خوشحال شد.”

19. Red Herring:

معنی: چیزی که توجه را از موضوع اصلی منحرف می‌کند.

مثال:

“The clue turned out to be a red herring that misled the detective.”

ترجمه: “معلوم شد که سرنخ تنها یک سرخ‌ماهی بود که کارآگاه را به اشتباه انداخت.”

20. Blue Moon:

معنی: یک رویداد بسیار نادر.

مثال:

 “I only see him once in a blue moon.”

ترجمه: “فقط هر از گاهی او را می‌بینم.”

رنگ ها به انگلیسی

21.White as a Ghost:

معنی: خیلی زیاد ترسیده یا کم‌رنگ شده.

مثال:

 “When he saw the snake, he turned white as a ghost.”

ترجمه: “وقتی مار را دید، سفید شد مثل روح.”

22. Red Carpet Treatment:

معنی: برخوردی خاص و ویژه.

مثال:

“At the fancy hotel, we received the red carpet treatment.”

ترجمه: “در هتل مجلل، ما پذیرایی ویژه ای داشتیم.”

23. Catch Red-Handed:

معنی: دستگیر کردن کسی در حین ارتکاب جرم.

مثال:

“The thief was caught red-handed stealing the jewels.”

ترجمه: “دزد هنگام دزدیدن جواهرات دستگیر شد.”

24. Golden Handshake:

معنی: پرداخت مبلغ بزرگی به عنوان پاداش بازنشستگی.

مثال:

 “He received a golden handshake when he retired from the company.”

ترجمه: “وقتی از شرکت بازنشسته شد،پاداش بازنشستگی دریافت کرد.”

25. Green-Eyed Monster:

معنی: حسادت یا غیرت.

مثال:

“The green-eyed monster can ruin friendships.”

ترجمه: “حسادت می‌تواند دوستی‌ها را خراب کند.”

26. Pink Elephant:

معنی: چیزی خیالی یا توهمی.

مثال:

“After drinking too much, he started seeing pink elephants.”

ترجمه: “پس از نوشیدن بیش از حد، او شروع کرد به دیدن چیزی خیالی.”

27. Roll Out the Red Carpet:

معنی: استقبال گرم و باشکوه از مهمان.

مثال:

 “They rolled out the red carpet for the visiting diplomats.”

ترجمه: “آن‌ها برای دیپلمات‌های مهمان استقبال باشکوه کردند.”

نتیجه گیری:

زبان انگلیسی، مانند یک بوم نقاشی، با رنگ‌های اصطلاحاتش زندگی می‌گیرد. این اصطلاحات رنگ ها به انگلیسی نه تنها برای رنگ بخشیدن به گفتگوهای روزمره کاربرد دارند، بلکه به ما امکان می‌دهند تا احساسات، تجربیات و دیدگاه‌هایمان را با زیبایی و دقت بیشتری بیان کنیم. در واقع، زبان انگلیسی به ما این امکان را می‌دهد که از طریق رنگ‌ها، تصاویر ذهنی غنی و ماندگاری را خلق کنیم.

از طرف دیگر، درک و استفاده صحیح از این اصطلاحات در مکالمات، نیازمند دانشی فراتر از لغات و گرامر ساده است. اینجاست که اهمیت یادگیری زبان انگلیسی در یک محیط آموزشی معتبر و با کیفیت مانند کلاس‌های زبان انگلیسی GMT نمایان می‌شود. در این کلاس‌ها، شما نه تنها با اصول پایه‌ای زبان آشنا می‌شوید، بلکه فرصتی برای بالا بردن دانش خود در مورد اصطلاحات کاربردی، فرهنگ‌ها و ارتباطات واقعی خواهید داشت.

برخی از سوالات شما عزیزان:

1) چرا استفاده از اصطلاحات رنگی در زبان انگلیسی مهم است؟

استفاده از اصطلاحات رنگی در زبان انگلیسی به ما این امکان را می‌دهد که احساسات و مفاهیم را به شکلی بصری و تأثیرگذار بیان کنیم. این اصطلاحات به مکالمات ما عمق و رنگ می‌بخشند و به ما کمک می‌کنند تا با زیبایی و دقت بیشتری ایده‌های خود را ارتباط دهیم.

2) یکی از اصطلاحات رنگی که در زندگی روزمره استفاده می‌شود چیست و معنای آن چگونه است؟

یکی از اصطلاحات رنگ ها به انگلیسی رایج، “green light” (چراغ سبز) است که به معنای تأیید یا مجوز برای پیشرفت یا اقدام است. مثلاً وقتی می‌گوییم:

 .We finally got the green light to start the new project

 یعنی سرانجام مجوز لازم برای شروع پروژه جدید را گرفته‌ایم.

3) چگونه اصطلاحات رنگی می‌توانند به فهم بهتر فرهنگ انگلیسی ‌زبانان کمک کنند؟

اصطلاحات رنگ ها به انگلیسی نمایانگر جنبه‌های مختلف فرهنگ و تجربیات انسانی در جامعه انگلیسی‌زبانان هستند. این اصطلاحات اغلب ریشه در تاریخ، فرهنگ و روابط اجتماعی دارند و با یادگیری آن‌ها می‌توانیم درک عمیق‌تری از این جنبه‌های فرهنگی کسب کنیم.

4) چرا کلاس‌های زبان انگلیسی GMT بهترین گزینه برای تقویت زبان شما هستند؟

کلاس‌های زبان انگلیسی موسسه GMT به دلیل تدریس توسط معلمان با تجربه، روش‌های آموزشی مدرن و فرصت‌های تعاملی غنی، انتخاب عالی برای تقویت زبان انگلیسی هستند. این کلاس‌ها یادگیری را مؤثر و لذت‌بخش می‌سازند.

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 3 میانگین: 5]